خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اخراج
2 . حذف
3 . طرد
[اسم]
l'exclusion
/ɛksklyzjɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
اخراج
بیرون کردن
1.L'exclusion d'un élève.
1. اخراج یک دانشآموز
2
حذف
کنارگذاری
1.Son exclusion du groupe l’avait beaucoup affecté.
1. حذف او از گروه بسیار روی او تاثیر گذاشته بود.
3
طرد
1.Il supporte difficilement son exclusion du club.
1. او به سختی با طرد شدنش از انجمن کنار میآید.
تصاویر
کلمات نزدیک
exclusif
exclure
exclu
exclamer
exclamation
exclusivement
exclusivité
excommunier
excroissance
excrément
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان