خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نمای خارجی
2 . خارجی
[اسم]
l'extérieur
/ɛksteʀjœʀ/
قابل شمارش
مذکر
1
نمای خارجی
بیرون، ظاهر
1.L'extérieur du bâtiment a été rénové.
1. نمای خارجی ساختمان بازسازی شده است.
2.L'extérieur du château est vraiment magnifique.
2. بیرون قصر واقعا باشکوه است.
[صفت]
extérieur
/ɛksteʀjœʀ/
قابل مقایسه
2
خارجی
بیرونی، ظاهری
1.Les enfants jouent dans la cour extérieure.
1. بچهها در حیاط بیرونی بازی میکنند.
2.Ses problèmes viennent de mauvaises influences extérieures.
2. مشکلاتش از تاثیرات بد خارجی ناشی میشود.
تصاویر
کلمات نزدیک
exténuer
extrêmement
extrême-orient
extrême
extrémité
extérieurement
extérioriser
exubérance
exubérant
exultation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان