1 . کبد
[اسم]

le foie

/fwa/
قابل شمارش مذکر
[جمع: foies]

1 کبد جگر

  • 1.Laissez-moi radiographier à nouveau votre foie.
    1. اجازه بدهید از نو کبدتان را رادیوگرافی کنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان