خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مامور پلیس
[اسم]
le fonctionnaire de police
/fɔ̃ksjɔnɛʀ də pɔlis/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: fonctionnaires de police]
[مونث: fonctionnaire de police]
1
مامور پلیس
1.Ce fonctionnaire de police a été condamné à 30 jours d'emprisonnement.
1. این مامور پلیس به 30 روز حبس محکوم شده است.
2.Un fonctionnaire de police est également présent pendant l'entretien avec le plaignant.
2. یک مامور پلیس نیز حین مصاحبه با شاکی حضور دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
fonctionnaire
fonction
foncièrement
foncier
fonceur
fonctionnalité
fonctionnel
fonctionnement
fonctionner
foncé
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان