خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . صاعقه زدن
2 . جابهجا کشتن
3 . داغون کردن (مجازی)
[فعل]
foudroyer
فعل گذرا و ناگذر
صرف فعل
1
صاعقه زدن
برق زدن
2
جابهجا کشتن
آنا کشتن
3
داغون کردن (مجازی)
ویران کردن، نابود کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
foudroyant
foudre
fou à lier
fou rire
fou
fouet
fouetter
foufou
fougue
fougueusement
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان