خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . چتری (مو)
2 . جمعیت اندک
[اسم]
la frange
/fʀɑ̃ʒ/
قابل شمارش
مونث
1
چتری (مو)
1.N'essayez jamais de couper vous-même votre propre frange.
1. هیچگاه تلاش نکنید چتری هایتان را خودتان کوتاه کنید.
2.Ta frange te va très bien.
2. چتری هایت خیلی به تو می آید.
2
جمعیت اندک
بخش کوچک، اقلیت (جمعیت)
1.Une frange de la population n'a pas de télévision.
1. جمعیت اندکی از مردم تلویزیون ندارند.
تصاویر
کلمات نزدیک
francophonie
francophone
francofolies
franco
franciser
frangin
frangine
franglais
franquette (à la bonne)
français
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان