خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . برادری
[اسم]
la fraternité
/fʀatɛʀnite/
قابل شمارش
مونث
1
برادری
1.J'adore cette fraternité des peuples.
1. من عاشق این برادری بین مردمم.
2.Liberté, Égalité, Fraternité, devise de la République française.
2. آزادی، برابری، برادری، شعار جمهوری فرانسه.
تصاویر
کلمات نزدیک
fraterniser
fraternisation
fraternellement
fraternel
frasque
fratrie
fraude
frauder
fraudeur
frauduleux
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان