خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کلاهبرداری کردن
[فعل]
frauder
/fʁode/
فعل ناگذر
[گذشته کامل: fraudé]
[حالت وصفی: fraudant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
کلاهبرداری کردن
1.Frauder à un examen.
1. تقلب کردن در یک امتحان.
2.Je n'avais pas l'intention de frauder.
2. من قصد کلاهبرداری کردن نداشتم.
تصاویر
کلمات نزدیک
fraude
fratrie
fraternité
fraterniser
fraternisation
fraudeur
frauduleux
frayer
frayeur
fraîche
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان