1 . خونسردی
[اسم]

la froideur

/fʀwadœʀ/
قابل شمارش مونث

1 خونسردی بی تفاوتی

  • 1.Il y avait en lui un mélange de froideur et de violence.
    1. در او ترکیبی از بی تفاوتی و خشونت وجود داشت.
  • 2.Sa voix avait la froideur de son teint.
    2. صدایش خونسردی چهره‌اش را داشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان