خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پنیر
[اسم]
le fromage
/fʀɔmaʒ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: fromages]
1
پنیر
1.J'aime cette salade au fromage de chèvre.
1. من این سالاد با پنیر بز را دوست دارم.
2.Je mange du fromage au petit-déjeuner.
2. صبحانه، پنیر میخوردم.
تصاویر
کلمات نزدیک
froissé
froisser
froissement
froideur
froidement
fromager
fromagerie
froment
froncement
froncer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان