خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اخم کردن
[عبارت]
froncer les sourcils
/fʀɔ̃se lɛ suʀsi/
1
اخم کردن
1.Le commissaire fronça les sourcils à l'annonce des nouveaux éléments.
1. کمیسر (بازرس) به هنگام اعلام عوامل جدید اخم کرد.
2.Le surveillant fronça les sourcils devant le chahut.
2. ناظم در برابر جار و جنجال اخم کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
froncer
froncement
froment
fromagerie
fromager
fronde
frondeur
front
frontal
frontalier
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان