خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سرخوردگی
[اسم]
la frustration
/fʀystʀasjɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
سرخوردگی
یاس
1.Il supporte mal les frustrations.
1. او سرخوردگیها را سخت تحمل میکند.
2.Ne pas participer aux Jeux Olympiques fut la frustration de sa carrière.
2. شرکت نکردن در بازیهای المپیک سرخوردگی حرفهی او بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
frustrant
fruste
fruité
fruits de mer
fruitier
frustrer
frustré
frère
frédéric
frégate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان