خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . یخدان
2 . یخچال (آشپزخانه)
3 . سردخانه
[اسم]
la glacière
/ɡlasjˈɛʁ/
قابل شمارش
مونث
1
یخدان
1.Mettre un bloc de glace dans la glacière
1. تکهای یخ در یخدان گذاشتن
2
یخچال (آشپزخانه)
3
سردخانه
1.Cette chambre exposée au nord est une vraie glacière.
1. این اتاق رو به شمال واقعا یک سردخانه است.
تصاویر
کلمات نزدیک
glacier
glacial
glaciaire
glacer
glace
glacé
gladiateur
glaire
glaise
glaive
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان