1 . چشیدن 2 . عصرانه خوردن 3 . عصرانه
[فعل]

goûter

/gute/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته کامل: goûté] [حالت وصفی: goûtant] [فعل کمکی: avoir ]

1 چشیدن مزه کردن

مترادف و متضاد essayer
goûter quelque chose
چیزی را چشیدن
  • 1. J'aime goûter ce vin.
    1. دوست دارم (مزه) این شراب را بچشم.
  • 2. Veux-tu goûter ce plat ?
    2. می‌خواهی (مزه) این غذا را بچشی؟
faire goûter quelque chose à quelqu'un
به کسی چیزی برای مزه کردن دادن
goûter à quelque chose
از چیزی کمی مزه کردن
goûter de quelque chose
چیزی را برای اولین بار مزه کردن

2 عصرانه خوردن

  • 1.Les enfants goûtent généralement vers quatre heures.
    1. بچه‌ها معمولاً حدود ساعت چهار، عصرانه می‌خورند.
[اسم]

le goûter

/gute/
قابل شمارش مذکر

3 عصرانه

manger/prendre... le goûter
عصرانه خوردن...
  • 1. Il mange son goûter pendant la récréation.
    1. او عصرانه‌اش را در زنگ تفریح می‌خورد.
  • 2. Les enfants mangent un goûter à quatre heures.
    2. بچه‌ها ساعت 4 عصرانه‌ای می‌خورند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان