خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ژیمناستیک
2 . باشگاه
[اسم]
la gym
/ʒim/
قابل شمارش
مونث
1
ژیمناستیک
1.Ma mère fait de la gym le week-end.
1. مادرم آخرهفتهها ژیمناستیک انجام میدهد.
2.Prof de gym.
2. مربی ژیمناستیک.
2
باشگاه
(le gym)
تصاویر
کلمات نزدیک
gwenaëlle
guêtre
guêpière
guêpier
guêpe
gymnase
gymnaste
gymnastique
gynécologie
gynécologue
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان