خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . زمستان
[اسم]
l'hiver
/ivɛʀ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: hivers]
1
زمستان
1.L'hiver a été doux cette année.
1. هوای زمستان امسال معتدل شده است.
en hiver
در زمستان [در طول فصل زمستان]
1. J'attrape toujours froid en hiver.
1. من همیشه در زمستان سرما میخورم.
2. Le soleil se couche tôt en hiver.
2. خورشید در زمستان زود غروب میکند.
les sports/Les vacances... d'hiver
ورزش/تعطیلات... زمستانی
تصاویر
کلمات نزدیک
hit-parade
historique
historien
histoire se répète
histoire de cœur
hivernage
hivernal
hiverner
hiérarchie
hiérarchique
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان