خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (در بیمارستان) بستری کردن
[فعل]
hospitaliser
/ɔspitalize/
فعل گذرا
[گذشته کامل: hospitalisé]
[حالت وصفی: hospitalisant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
(در بیمارستان) بستری کردن
1.Il a été hospitalisé.
1. او (در بیمارستان) بستری شده است.
2.Selon le médecin qui l'a examiné, il fallait l'hospitaliser.
2. طبق نظر پزشکی که او را معاینه کرد او میبایست بستری شود.
تصاویر
کلمات نزدیک
hospitalisation
hospitalier
hospice
horticulteur
hortensia
hospitalisé
hospitalité
hostie
hostile
hostilité
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان