خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . روشن کردن
[فعل]
illuminer
/ilymine/
فعل گذرا
[گذشته کامل: illuminé]
[حالت وصفی: illuminant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
روشن کردن
نورانی کردن
1.L'éclair illumine le ciel.
1. رعد و برق آسمان را نورانی می کند.
2.Le sourire a illuminé son visage.
2. لبخند چهرهاش را نورانی ساخت.
تصاویر
کلمات نزدیک
illumination
illogique
illisible
illimité
illico
illuminé
illusion
illusionner
illusionniste
illusoire
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان