خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ناشایست
[صفت]
incongru
/ɛ̃kɔ̃gʀy/
قابل مقایسه
[حالت مونث: incongrue]
[جمع مونث: incongrues]
[جمع مذکر: incongrus]
1
ناشایست
نابهجا، بیجا
1.Être habillé comme cela aujourd'hui est incongru.
1. امروزه اینطور لباس پوشیدن ناشایست است.
2.Un bruit incongru.
2. یک سر و صدای نابهجا.
تصاویر
کلمات نزدیک
inconfortable
inconditionnel d'informatique
inconditionnel
inconcevable
incompétent
incongruité
inconnu
inconsciemment
inconscience
inconscient
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان