خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نشانگر (دستگاه)
2 . شاخص (اقتصادی)
3 . جاسوس
4 . اشاره کننده
[اسم]
l'indicateur
/ɛ̃dikatœʀ/
قابل شمارش
مذکر
1
نشانگر (دستگاه)
نشاندهنده
1.Indicateur de pression.
1. نشاندهنده فشار [فشارسنج].
2.L'indicateur de vitesse de ma voiture est défaillant.
2. (عقربه) نشانگر سرعت اتومبیلم معیوب است.
2
شاخص (اقتصادی)
نشانه
3
جاسوس
خبرچین
[صفت]
indicateur
/ɛ̃dikatœʀ/
قابل مقایسه
4
اشاره کننده
دلالت کننده
تصاویر
کلمات نزدیک
indexer
index
indescriptible
indentation
indemnité
indicatif
indication
indication scénique
indice
indice de la bourse de londres
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان