خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بد بو
[صفت]
infect
/ɛ̃fɛkt/
قابل مقایسه
1
بد بو
متعفن، نفرت انگیز
1.L'odeur de cette pièce est infecte.
1. بوی این اتاق نفرت انگیز است.
2.La nourriture de cette cantine est infecte.
2. مواد غذایی این غذاخوری متعفن است.
تصاویر
کلمات نزدیک
infatué
infatigablement
infatigable
infarctus
infantilisme
infecter
infectieux
infection
infernal
infertile
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان