خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ناراضی
[صفت]
insatisfait
/ɛ̃satisfɛ/
قابل مقایسه
1
ناراضی
ناخشنود، ناخرسند
1.Elle est insatisfaite de ses conditions de travail.
1. او از شرایط کاریاش ناراضی است.
2.Je suis insatisfait de la réponse de l'entreprise à ma plainte.
2. من از جواب شرکت به شکایتم ناراضی هستم.
تصاویر
کلمات نزدیک
insatisfaction
insatiable
insanité
insalubre
insaisissable
inscription
inscrire
inscrit
insecte
insecticide
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان