خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حلنشدنی
2 . لاینحل
[صفت]
insoluble
/ɛ̃sɔlybl/
قابل مقایسه
1
حلنشدنی
نامحلول
2
لاینحل
ناگشودنی
1.C'est un problème insoluble.
1. این یک مسئله لاینحل است.
2.De nombreuses équations restent encore insolubles.
2. معادلههای زیادی هنوز لاینحل ماندهاند.
تصاویر
کلمات نزدیک
insolite
insolent
insolence
insolation
insister
insolvable
insomniaque
insomnie
insondable
insonorisation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان