خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تاسیس
2 . قانون اساسی (کشور)
3 . آموزشگاه
4 . رسم و رسوم
5 . ایجاد
[اسم]
l'institution
/ɛ̃stitysjɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
تاسیس
پایهگذاری
1.L'institution d'une école de langue
1. تاسیس یک مدرسه زبان
2
قانون اساسی (کشور)
1.Nous devons respecter les institutions de notre pays.
1. ما باید به قانون اساسی کشورمان احترام بگذاریم.
3
آموزشگاه
موسسه
1.L'institution des langues étrangères
1. آموزشگاه زبانهای خارجی
4
رسم و رسوم
عرف
1.Dans ce pays, boire du vin est une institution !
1. در این کشور، نوشیدن شراب یک رسم و رسوم است!
5
ایجاد
تشکیل
1.L'institution d'une fête annuelle
1. تشکیل جشنی سالانه
تصاویر
کلمات نزدیک
instituteur
institut
instituer
instinctif
instinct
institutrice
instructeur
instructif
instruction
instruire
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان