خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . غیرقابل تحمل
[صفت]
insupportable
/ɛ̃sypɔʀtabl/
قابل مقایسه
[حالت مونث: insupportable]
[جمع مونث: insupportables]
[جمع مذکر: insupportables]
1
غیرقابل تحمل
تحمل ناپذیر
1.La chaleur était insupportable, alors je suis allé à la piscine.
1. گرما غیرقابل تحمل بود، پس به استخر رفتم.
2.Votre fils est tout à fait insupportable, Madame.
2. پسرتان کاملا غیرقابل تحمل است، خانم.
تصاویر
کلمات نزدیک
insulter
insulte
insultant
insulaire
insuffler
insurger
insurgé
insurmontable
insurrection
insécurité
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان