خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قصد
2 . عمد (حقوقی)
[اسم]
l'intention
/ɛ̃tɑ̃sjˈɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
قصد
نیت، هدف
1.avoir l’intention de faire qch
1. قصد انجام کاری را داشتن
2.J’ai l’intention de lui en parler.
2. قصد دارم راجع بهش با او صحبت کنم.
3.Résultat qui dépasse l'intention de son auteur
3. نتیجهای که فراتر از نیت مولف میرود.
2
عمد (حقوقی)
1.violences ayant entraîné la mort sans intention
1. خشونتهایی که منجر به قتل غیرعمد شدهاند.
تصاویر
کلمات نزدیک
intenter un procès à
intenter
intensivement
intensité
intensifier
intentionnel
interactif
interaction
interbancaire
intercalaire
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان