Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . تعاملی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
interactif
/ɛ̃tɛʀaktif/
قابل مقایسه
[حالت مونث: interactive]
[مذکر قبل از حرف صدادار: interactif]
[جمع مونث: interactives]
[جمع مذکر: interactifs]
1
تعاملی
همکنشی، فعل و انفعالی
1.Il anime une émission de télé interactive.
1. او یک برنامه تلویزیون تعاملی اجرا میکند.
2.Le multimédia est utilisé pour créer et partager du contenu interactif.
2. رسانه برای ایجاد و به اشتراکگذاری محتوای تعاملی استفاده میشود.
تصاویر
کلمات نزدیک
intentionnel
intention
intenter un procès à
intenter
intensivement
interaction
interbancaire
intercalaire
intercaler
intercepter
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان