خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پایانناپذیر
[صفت]
interminable
/ɛ̃tɛʀminabl/
قابل مقایسه
[حالت مونث: interminable]
[مذکر قبل از حرف صدادار: interminable]
[جمع مونث: interminables]
[جمع مذکر: interminables]
1
پایانناپذیر
تمامنشدنی
1.J'ai bâillé plusieurs fois pendant ce discours interminable.
1. چندین مرتبه طی این سخنرانی پایانناپذیر خمیازه کشیدم.
2.Je m'ennuie, le voyage est interminable.
2. من کلافه شدم، سفر تمامنشدنی است.
تصاویر
کلمات نزدیک
interlude
interloquer
interlocuteur
interligne
interjection
intermittence
intermittent
intermède
intermédiaire
internat
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان