1 . بازجو
[اسم]

l'investigateur

/ɛ̃vɛstigatœʀ/
قابل شمارش مذکر
[جمع: investigateurs] [مونث: investigatrice]

1 بازجو بازپرس، کارآگاه

  • 1.On doit engager un investigateur.
    1. ما باید یک بازجو استخدام کنیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان