خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عایقبندیشده
2 . تنها
[صفت]
isolé
/izɔle/
قابل مقایسه
[حالت مونث: isolée]
[جمع مونث: isolées]
[جمع مذکر: isolés]
1
عایقبندیشده
ایزوله
1.Attention, tous les paquets doivent être bien isolés.
1. دقت کنید، تمام بستهها باید بهخوبی عایقبندیشده باشند.
2
تنها
منزوی
1.Les marins se sentent parfois isolés.
1. ملوانان گاهی خود را تنها حس میکنند. [ملوانان گاهی احساس تنهایی میکنند.]
vivre trop isolé
خیلی منزوی زندگی کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
isoloir
isoler
isolement
isolation thermique
isolation
isoroku yamamoto
isotherme
israélien
israël
issu
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان