خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عایقبندی کردن
2 . مجزا کردن
3 . منزوی کردن
4 . جدا شدن
[فعل]
isoler
/izɔle/
فعل گذرا
[گذشته کامل: isolé]
[حالت وصفی: isolant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
عایقبندی کردن
عایق کردن
1.Maison bien isolée.
1. خانهی به خوبی عایقبندی شده.
2.Mes parents ont isolé leur grenier.
2. پدر مادرم اتاق زیرشیروانیشان را عایقبندی کردند.
2
مجزا کردن
جدا کردن
3
منزوی کردن
4
جدا شدن
به گوشهای رفتن
(s'isoler)
1.Il s'est isole des autres.
1. او از دیگران جدا شده است.
2.Je me suis isolé pour voter.
2. من برای رای دادن به گوشهای رفتم.
تصاویر
کلمات نزدیک
isolement
isolation thermique
isolation
isolant
islande
isoloir
isolé
isoroku yamamoto
isotherme
israélien
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان