خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . باغبانی کردن
[فعل]
jardiner
/ʒaʀdine/
فعل ناگذر
[گذشته کامل: jardiné]
[حالت وصفی: jardinant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
باغبانی کردن
1.Je n'ai jamais de temps pour jardiner.
1. من هیچگاه برای باغبانی کردن وقت ندارم.
2.Mon mari jardinait la nuit, il lui arrivait de jardiner jusqu'à minuit.
2. شوهرم شب(ها) باغبانی می کرد، (گاهی) پیش می آمد که او تا دوازده شب باغبانی کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
jardinage
jardin public
jardin
jaquette
japper
jardinier
jardinière
jargon
jarre
jarret
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان