خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بازی تختهای
[اسم]
le jeu de société
/ʒø də sɔsjete/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: jeux de société]
1
بازی تختهای
بازی صفحهای
1.Je lui ai acheté un jeu de société.
1. من برای او یک بازی تختهای خریدم.
2.Les échecs et le backgammon sont des jeux de société.
2. شطرنج و تخته نرد بازیهای تختهای هستند.
تصاویر
کلمات نزدیک
jeu de dames
jeu de bascule
jeu
jetée
jetter
jeu télévisé
jeu-concours
jeudi
jeun
jeune
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان