خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مجروح
[صفت]
lacéré
/laseʀe/
قابل مقایسه
1
مجروح
بریده، پاره
1.Tu as lacéré les artères thyroïdiennes.
1. تو سرخرگهای تیروئیدی مجروحی داری.
تصاویر
کلمات نزدیک
lacérer
lacune
lacté
lacrymogène
lacrymal
ladite
lagon
lagune
laid
laideur
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان