1 . کم حرف 2 . کوتاه
[صفت]

laconique

/lakɔnik/
قابل مقایسه
[حالت مونث: laconique] [جمع مونث: laconiques] [جمع مذکر: laconiques]

1 کم حرف

  • 1.J'étais toujours laconique à l'école
    1. من همیشه در مدرسه کم حرف بودم.

2 کوتاه مختصر

  • 1.Son discours était très laconique.
    1. سخنرانی او خیلی کوتاه بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان