1 . انداختن 2 . ول کردن 3 . ناامید کردن 4 . (در رابطه) ترک کردن (کسی)
[فعل]

laisser tomber

/lɛsˈe tɔ̃bˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: laissé] [حالت وصفی: laissant] [فعل کمکی: avoir ]

1 انداختن

  • 1.Elle a laissé tomber son stylo.
    1. او خودکارش را انداخت.

2 ول کردن ترک کردن

  • 1.Il a laissé tomber le piano.
    1. او پیانو را ول کرد.

3 ناامید کردن

  • 1.Il ne laisse jamais tomber ses amis.
    1. او هیچوقت دوستانش را ناامید نمی‌کند.

4 (در رابطه) ترک کردن (کسی)

  • 1.Louise a laissé tomber Benoît.
    1. لوئیز بنوا را ترک کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان