1 . خواننده (کتاب و غیره) 2 . دستگاه پخش 3 . استادیار
[اسم]

le lecteur

/lɛktœʀ/
قابل شمارش مذکر
[جمع: lecteurs] [مونث: lectrice]

1 خواننده (کتاب و غیره)

  • 1.Je recherche un livre qui touche le lecteur.
    1. به دنبال کتابی می‌گردم که خواننده را تحت تاثیر قرار دهد.
  • 2.La plupart de nos lecteurs sont abonnés au magazine.
    2. اکثر خوانندگان ما مشترک مجله هستند.
Les fidèles lecteurs de cette revue
خوانندگان همیشگی این مجله
Avis aux lecteurs
دیدگاه خوانندگان

2 دستگاه پخش

Lecteur de cassettes/DVD
دستگاه پخش نوار کاست/دی‌وی‌دی
  • Ce lecteur DVD est endommagé.
    این دستگاه پخش دی‌وی‌دی آسیب دیده است.

3 استادیار دستیار آموزشی

lecteur d'une université
استادیار یک دانشگاه
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان