خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خواننده (کتاب و غیره)
2 . دستگاه پخش
3 . استادیار
[اسم]
le lecteur
/lɛktœʀ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: lecteurs]
[مونث: lectrice]
1
خواننده (کتاب و غیره)
1.Je recherche un livre qui touche le lecteur.
1. به دنبال کتابی میگردم که خواننده را تحت تاثیر قرار دهد.
2.La plupart de nos lecteurs sont abonnés au magazine.
2. اکثر خوانندگان ما مشترک مجله هستند.
Les fidèles lecteurs de cette revue
خوانندگان همیشگی این مجله
Avis aux lecteurs
دیدگاه خوانندگان
2
دستگاه پخش
Lecteur de cassettes/DVD
دستگاه پخش نوار کاست/دیویدی
Ce lecteur DVD est endommagé.
این دستگاه پخش دیویدی آسیب دیده است.
3
استادیار
دستیار آموزشی
lecteur d'une université
استادیار یک دانشگاه
تصاویر
کلمات نزدیک
leclerc
leadership
leader
lea
le vin est bouchonné.
lecteur de dvd
lecteur mp3
lecteur zip
lectorat
lecture
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان