خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کشیدن پوست صورت
[اسم]
le lifting
/liftiŋ/
قابل شمارش
مذکر
1
کشیدن پوست صورت
لیفتینگ
1.Cette actrice a subi plusieurs liftings pour avoir une peau aussi lisse.
1. این هنرپیشه برای داشتن چنین پوست صافی چندین مرتبه لیفتینگ انجام داده است.
2.Elle s'est fait faire un lifting.
2. او داده است پوست صورتش را بکشند.
تصاویر
کلمات نزدیک
lifter
lieux de culte
lieutenant
lieue
lieu de naissance
ligament
ligaturer
lignage
ligne
ligne d'arrivée
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان