خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نگه داشتن
[فعل]
maintenir
/mɛ̃tniʁ/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته کامل: maintenu]
[حالت وصفی: maintenant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
نگه داشتن
حفظ کردن، در دست گرفتن
1.Il faut maintenir la paix.
1. باید آرامش را در دست گرفت.
2.Il y a des règles car c'est important de maintenir l'ordre dans une réunion.
2. قوانین وجود دارند زیرا مهم است که نظم در یک جلسه حفظ شود.
تصاویر
کلمات نزدیک
maintenant
maintenance
maint
mainmise
mainate
maintien
maire
mairie
mais
maison
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان