خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اکثریت
2 . سن قانونی
[اسم]
la majorité
/maʒɔʀite/
قابل شمارش
مونث
1
اکثریت
اکثر
1.La majorité des cerises sont rouges.
1. اکثر گیلاسها قرمز هستند.
2.La majorité des Français sont catholiques.
2. اکثریت فرانسویها کاتولیک هستند.
2
سن قانونی
1.À leur majorité, ils pourront voter.
1. در سن قانونیشان، آنها خواهند توانست رای بدهند.
2.Elle atteindra sa majorité dans trois jours.
2. او سه روز دیگر به سن قانونی خواهد رسید.
تصاویر
کلمات نزدیک
majoritairement
majoritaire
majorer
majordome
majoration
majuscule
mal
mal cadré
mal coiffé
mal de gorge
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان