خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . زیرک
2 . شرور
[صفت]
malin
/malɛ̃/
قابل مقایسه
[حالت مونث: maligne]
[جمع مونث: malignes]
[جمع مذکر: malins]
1
زیرک
زبل، ناقلا
1.Il est malin, avec un rien il fait quelque chose.
1. او خیلی زبل است، با هیچ یک چیزی میسازد [درست میکند].
2.Il n'est pas assez malin pour certaines choses.
2. او برای بعضی چیزها بحد کافی زیرک نیست.
2
شرور
خبیث، حقه باز
1.Il est si malin ! Je ne sais jamais quand je suis en sécurité avec lui.
1. او خیلی شرور است ! هرگز نمیدانم چه موقع نزد او امنیت دارم.
تصاویر
کلمات نزدیک
malika
malien
malicieux
malice
mali
malin comme un singe
malingre
malintentionné
malle
mallette
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان