خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جمعیت
2 . جرم (فیزیک)
3 . پتک [ابزار]
[اسم]
la masse
/mas/
قابل شمارش
مونث
1
جمعیت
مردم، توده مردم
1.Ce spectacle plaît à la masse.
1. این نمایش برای مردم خوشایند بود.
2.Une masse de personnes s'est rassemblée pour fêter la nouvelle année.
2. جمعیتی از افراد برای جشن گرفتن سال جدید دور هم جمع شدند.
2
جرم (فیزیک)
1.Avec les données suivantes, calculez la masse de la terre.
1. با دادههای زیر، جرم زمین را حساب کنید.
3
پتک [ابزار]
(le masse)
تصاویر
کلمات نزدیک
massage
massacrer
massacre
massacrant
mass-média
massepain
masser
masseur
massicot
massif
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان