خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نفرین کردن
[فعل]
maudire
/modiʀ/
فعل گذرا
[گذشته کامل: maudit]
[حالت وصفی: maudissant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
نفرین کردن
لعنت کردن
1.Denis maudissait les voleurs qui avaient emporté son appareil photo.
1. "دنیس" دزدهایی که دوربینش را برده بودند لعنت میکرد.
2.Selon la légende, la méchante sorcière a maudit les villageois.
2. طبق افسانه، جادوگر بدجنس روستاییها را نفرین کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
matériellement
matériel informatique
matériel
matériaux
matériau
maudit
maugréer
maurice
mauritanien
maussade
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان