خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کوچک
[صفت]
minuscule
/minyskyl/
قابل مقایسه
[حالت مونث: minuscule]
[مذکر قبل از حرف صدادار: minuscule]
[جمع مونث: minuscules]
[جمع مذکر: minuscules]
1
کوچک
بسیار اندک، بسیار ریز
1.Le brouillard est constitué de minuscules gouttes d'eau.
1. مه از قطرات بسیار ریز آب تشکیل شده است.
2.Par rapport aux humains les insectes sont minuscules.
2. به نسبت انسانها حشرات کوچک هستند.
تصاویر
کلمات نزدیک
minuit
minou
minoterie
minorité
minoritaire
minutage
minute
minuter
minuterie
minuteur
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان