خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کوه
2 . خروار
[اسم]
la montagne
/mɔ̃taɲ/
قابل شمارش
مونث
[جمع: montagnes]
1
کوه
کوهستان
1.J'adore passer les vacances à la montagne.
1. عاشق گذراندن تعطیلات در کوهستان هستم.
2.Les chevaliers ont construit leur château sur une montagne.
2. شوالیهها قصرشان را روی کوه ساختهاند.
Le sommet d'une montagne
قله یک کوه
2
خروار
تل، کوه
une montagne des livres/des vetêments...
خرواری از کتاب/لباس...
تصاویر
کلمات نزدیک
montagnard
montage
mont-saint-michel
mont-de-piété
mont
montagneux
montant
montant du loyer
monte-charge
monter
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان