خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ریشخند
[اسم]
la moquerie
/mɔkʀi/
قابل شمارش
مونث
1
ریشخند
تمسخر، استهزاء
1.Il subissait des moqueries à l'école.
1. او ریشخندها را در مدرسه تحمل میکرد.
2.Je préfère la critique constructive à la moquerie.
2. من نقد سازنده را به تمسخر ترجیح میدهم.
تصاویر
کلمات نزدیک
moquer
mooc
monétiser
monétique
monétariste
moquette
moqueur
moral
moral d'acier
moral à zéro
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان