1 . سیاه کردن 2 . بد جلوه دادن 3 . مست کردن (قدیمی)
[فعل]

noircir

/nwaʁsˈiʁ/
فعل گذرا
[گذشته کامل: noirci] [حالت وصفی: noircissant] [فعل کمکی: avoir ]

1 سیاه کردن

  • 1.La fumée a noirci les murs.
    1. دود دیوارها را سیاه کرد.

2 بد جلوه دادن بد توصیف کردن

  • 1.Noircir la situation
    1. وضعیت را بد چلوه دادن

3 مست کردن (قدیمی) سیاه‌مست کردن (se noircir)

  • 1.Les jeunes se sont noircis ce soir.
    1. جوانان آن شب سیاه مست کردند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان