خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سیاه کردن
2 . بد جلوه دادن
3 . مست کردن (قدیمی)
[فعل]
noircir
/nwaʁsˈiʁ/
فعل گذرا
[گذشته کامل: noirci]
[حالت وصفی: noircissant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
سیاه کردن
1.La fumée a noirci les murs.
1. دود دیوارها را سیاه کرد.
2
بد جلوه دادن
بد توصیف کردن
1.Noircir la situation
1. وضعیت را بد چلوه دادن
3
مست کردن (قدیمی)
سیاهمست کردن
(se noircir)
1.Les jeunes se sont noircis ce soir.
1. جوانان آن شب سیاه مست کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
noirceur
noiraud
noir
nocturne
noctambule
noire
noirâtre
noise
noisetier
noisette
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان