خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کشیش سوگندنخورده
2 . (فرد) تازهکار
3 . تازهکار
[اسم]
le novice
/nɔvis/
قابل شمارش
مذکر
1
کشیش سوگندنخورده
2
(فرد) تازهکار
مبتدی، نوآموز
[صفت]
novice
/nɔvis/
قابل مقایسه
[حالت مونث: novice]
[مذکر قبل از حرف صدادار: novice]
[جمع مونث: novices]
[جمع مذکر: novices]
3
تازهکار
مبتدی
1.Il est encore bien novice dans ce métier.
1. او هنوز در این شغل [پیشه] خیلی تازهکار است.
2.Les employés novices.
2. کارمندان مبتدی.
تصاویر
کلمات نزدیک
novembre
novateur
nouvelliste
nouvellement
nouvelle-zélande
noyade
noyau
noyauter
noyer
noyé
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان