[فعل]

noyer

/nwajˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: noyé] [حالت وصفی: noyant] [فعل کمکی: avoir ]

1 غرق کردن در آب خفه کردن

  • 1.Qui veut noyer son chien l'accuse de la rage excessive.
    1. هرکس که بخواهد سگش را در آب خفه کند به خشم افراطی متهم می‌شود.

2 از بین بردن (در اثر استفاده زیاد) نابود کردن

  • 1.Noyer les couleurs
    1. رنگ‌ها را از بین بردن

3 غرق شدن (در آب) خفه شدن (se noyer)

  • 1.Les naufragés se sont noyés.
    1. کشتی‌های شکسته‌ای که غرق شدند.

4 گم شدن (مجازی) (se noyer)

  • 1.L'orateur, qui se noyait dans ses phrases.
    1. سخنوری که در جملات خودش گم شده بود.

5 سیل گرفتن (زیر آب) رفتن

  • 1.Noyer un pays sous les eaux de la mer.
    1. کشوری زیر آب دریا رفتن
[اسم]

le noyer

/nwajˈe/
قابل شمارش مذکر

6 درخت گردو

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان