خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مخالف با سربازی
[اسم]
l'objecteur de conscience
/ɔbʒɛktœʁ də kɔ̃sjɑ̃s/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: objecteurs de conscience]
1
مخالف با سربازی
1.Il n'a pas fait son service militaire, car il était objecteur de conscience.
1. او خدمت سربازی نرفته است چون او مخالف با سربازی بود.
2.Je suis un objecteur de conscience maintenant.
2. من اکنون یک (فرد) مخالف با سربازی هستم.
تصاویر
کلمات نزدیک
objecter
oasis
o
nœud papillon
nœud
objectif
objection
objectivité
objet
obligataire
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان